چرستلغتنامه دهخداچرست . [ چ َ / چ ِ رِ / رَ ] (اِمص ) بهم فشردگی دندانها. (ناظم الاطباء). دندان قروچه . رجوع به چرست کردن شود. || ضعف و ناتوانی . (ناظم الاطباء).
خلاش گنبدیraised bogواژههای مصوب فرهنگستاننوعی خلاش با سطح مقطع کمعمق گنبدیشکل بهطوریکه سطح خلاش، دستکم در مرکز، از سطح معمولی آب زیرزمینی بالاتر باشد
ماسهکندگیraised sandواژههای مصوب فرهنگستانبرجستگیهای حجیم و نامنظم با ظاهر شکسته در سطح پایینی قطعۀ ریختگی که عموماً به دلیل انبساط ماسه یا کوبش ناکافی آن به وجود میآید
خیز ماهیچهraised core, mold element cutoffواژههای مصوب فرهنگستانبرجستگی حجیم و بیقاعدهای که ممکن است قسمت تحتانی قطعه را بهصورت جام بپوشاند و نشاندهندۀ آن است که قسمتی از ماهیچه از جای خود جدا شده است
پَرگَنۀ ریشهایrhizoid colonyواژههای مصوب فرهنگستانپَرگَنهای که رشتههای ضخیم و معدود ریشهمانند آن به طرف بیرون رشد میکنند
چرستیدنلغتنامه دهخداچرستیدن . [ چ َ / چ ِ رِ / رَ دَ ] (مص ) بهم زدن و بهم فشردن دندان . (ناظم الاطباء). چرست کردن . دندان قروچه کردن . رجوع به چرست و چرست کردن شود.
چرست کردنلغتنامه دهخداچرست کردن . [ چ َ / چ ِ رِ / رَ ک َ دَ ](مص مرکب ) بهم فشردن دندانها. (ناظم الاطباء). چرستیدن . دندان قروچه کردن . رجوع به چرست و چرستیدن شود.
چرستیدنلغتنامه دهخداچرستیدن . [ چ َ / چ ِ رِ / رَ دَ ] (مص ) بهم زدن و بهم فشردن دندان . (ناظم الاطباء). چرست کردن . دندان قروچه کردن . رجوع به چرست و چرست کردن شود.
چرست کردنلغتنامه دهخداچرست کردن . [ چ َ / چ ِ رِ / رَ ک َ دَ ](مص مرکب ) بهم فشردن دندانها. (ناظم الاطباء). چرستیدن . دندان قروچه کردن . رجوع به چرست و چرستیدن شود.