چقرمگیtoughnessواژههای مصوب فرهنگستانخاصیت مادۀ غذاییای که در برابر جویدن مقاوم است و در دهان حالتی چرممانند دارد
کرمیلغتنامه دهخداکرمی . [ ک َ ما ] (اِخ ) دهی است به تکریت . (منتهی الارب ). قریه ای است روبروی تکریت در جانب مشرق و در جنب آن قریه ای دیگر که موسوم است به حصاصه یافت شود. (از معجم البلدان ).
کرمیلغتنامه دهخداکرمی . [ ک ُ ما ] (ع اِمص ) ارجمندی . اکرام . (ناظم الاطباء). کرامة. (از اقرب الموارد). یقال : افعل کذا و کرمی لک ؛ یعنی می کنم این کار را جهت اکرام تو. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
کریمیلغتنامه دهخداکریمی . [ ک َ ] (حامص ) کریم بودن . حالت و عمل کریم : دگر گفت کز ما چه نیکوتر است که بر دانش بخردان افسر است چنین داد پاسخ که آهستگی کریمی و رادی و شایستگی . فردوسی .بچشمش همان خاک و هم سیم و زرکریمی بد
قرمیلغتنامه دهخداقرمی . [ ق َ رَ ما ] (اِخ ) جائی است در یمامه مر بنی امرءالقیس بن زیدمنات را بدان جهت که ساخته ٔ اوست . (منتهی الارب ).
چقرمگی شکستfracture toughnessواژههای مصوب فرهنگستانخاصیتی در مواد که توصیفکنندۀ مقاومت مواد در برابر گسترش تَرَک است
چقرمگی شکستfracture toughnessواژههای مصوب فرهنگستانخاصیتی در مواد که توصیفکنندۀ مقاومت مواد در برابر گسترش تَرَک است