فرهنگ فارسی عمید
آنطور؛ آنسان؛ آنگونه؛ مانند آن؛ چونان.⟨ چنانچون: (حرف اضافه) ‹چنانچون› [قدیمی]۱. مانندِ؛ مثلِ.۲. (حرف) همانگونهکه؛ همانسانکه: ◻︎ بهسان آتش تیز است عشقش / چنانچون دوزخش همرنگ آذر (دقیقی: ۱۰۰).⟨ چنانچه: (حرف) ‹چون آنچه›۱. آنطور؛ آنسان؛ بهطوریکه.<br