چهارگنبدلغتنامه دهخداچهارگنبد. [ چ َ گُم ْ ب َ ] (اِخ ) از بلوکات ناحیه ٔ سیرجان و پاریز در ایالت کرمان و مرکز آن تکیه است . (یادداشت مؤلف ).
چهارگنبدیلغتنامه دهخداچهارگنبدی . [ چ َ گُم ْ ب َ ] (اِخ )طایفه ای از ایل بچاقچی کرمان . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 95). طایفه ای از ایل بچاقچی از طوایف کرمان و بلوچستان و مرکب از 120 خانوار است . مسکن ایشان چهارگنبد است و در زمستان
کرپوواژهنامه آزادبه معنی مارمولک آفتاب پرست در تداول زبان مردم کرمان، به مارمولک گویند مارمولک مارمولک در لهجه کرمانی در گویش کرمانی، نوعی مارمولک که همان آفتاب پرست است. اسم روستایی از توابع چهارگنبد سیرجان که مارمولک در آنجا فراوان دیده می شود.
خرسلولغتنامه دهخداخرسلو. [ خ ِ ] (اِخ ) نام طایفه ای است از ایل بچاقچی در کرمان . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 95). این طایفه مرکب از سی خانوار است که سردسیر آنها چهارگنبد و گرمسیر آنان چاه قلعه و زبان آنها ترکی است . (یادداشت بخط مؤلف ).
قراسعیدلولغتنامه دهخداقراسعیدلو. [ ق َ س َ ] (اِخ ) طائفه ای از طوایف کرمان وبلوچستان ، از ایل بچاقچی و مرکب از 50 خانوار هستندو سردسیر چهارگنبد و گرمسیر چاه قلعه مرکز آنان است . زبان شان ترکی است . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 95).<br
چهارگنبدیلغتنامه دهخداچهارگنبدی . [ چ َ گُم ْ ب َ ] (اِخ )طایفه ای از ایل بچاقچی کرمان . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 95). طایفه ای از ایل بچاقچی از طوایف کرمان و بلوچستان و مرکب از 120 خانوار است . مسکن ایشان چهارگنبد است و در زمستان