کاتارلغتنامه دهخداکاتار. (اِخ ) از کلمه ٔ یونانی به معنی تصفیه شده ها. فرقه ای از زنادقه در قرون وسطی از اصل اسلاو که در فرانسه به صورت «البیژوا» درآمدند. آثار مانویت در این فرقه دیده میشود.
کوتارلغتنامه دهخداکوتار. (اِ) کوچه ای را گویند که بالای آن را پوشیده باشند. (برهان ). کوچه ٔ سرپوشیده را گویند و اصل در آن کوی تار بوده یعنی کوچه ٔ تاریک . (آنندراج ). ساباط و کوچه بازاری که روی آن را پوشانده باشند. (ناظم الاطباء).
قیتارلغتنامه دهخداقیتار. [ ] (اِ) قیثار. یکی از ابزارهای موسیقی و طرب که دارای سیمهائی است . ج ، قیاتیر. (از اقرب الموارد). نوعی از سه تار. (آنندراج ). معرب گیتار است .
کاتورلغتنامه دهخداکاتور. (ص ) در لغت فرس اسدی چ هرن آمده : کانور (با نون ) شیفته سار باشد. خفاف گوید : چه چیز است آنکه با زرّ است و با زورهمی سازد بکار سازش گوربگور اندر شود ناگه پیاده برون آید سوار از گور کانور. (لغت فرس چ هرن ص <s
کتگارلغتنامه دهخداکتگار. [ ک َ ] (ص مرکب ) کتگر. درودگر. (فرهنگ جهانگیری )(ناظم الاطباء). نجار. (ناظم الاطباء). کتکار. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کتگر و کتکار و درودگر شود.
زاج سفیدلغتنامه دهخدازاج سفید. [ ج ِ س ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) 24H2O , 4Al2(SO) , SO4K2 در حقیقت سولفات مضاعف پتاسیم و آلومینیم