لغتنامه دهخدا
کاروانسرا. [ کارْ / رِ س َ ] (اِ مرکب ) کاروانسرای . سرای کاروان . خان . (ربنجنی ). رجوع به خان شود. خوان . رباط. خان خرک . سرا. سرای . فندق . تیم . تیم کروان . خان التجار. تیم که کاروانسرای بزرگ باشد. (منتهی الارب ). عمارتی که در آن کاروان م