کاوشلغتنامه دهخداکاوش . [ وِ ] (اِمص ) کاویدن . حفر. کندگی . نقب . || تفتیش وتجسس و تفحص . || غور و تفکر و تأمل . (ناظم الاطباء). || نفوذ. تأثیر : پرستیدن داور افزون کنیدز دل کاوش دیو بیرون کنید. فردوسی .|| (اصطلاح باستانشناسی )
کاویزلغتنامه دهخداکاویز. (اِخ ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان بندرعباس که دارای 30 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
کاویشلغتنامه دهخداکاویش . (اِ) ظرف وانای دوغ و ماست را گویند. (برهان ). ظرفی که در آن ماست کنند و حرکت دهند تا مسکه ٔ آن برآید و بحذف الف نیز آمده است . (حاشیه ٔ برهان چ معین ) (از رشیدی ).
کاوشفرهنگ فارسی عمید۱. جستجو؛ تفحص.۲. کندن زمین.۳. [قدیمی، مجاز] رخنه؛ نفوذ: ◻︎ پرستیدن داور افزون کند / ز دل کاوش دیو بیرون کند (فردوسی: ۷/۱۸۱).
کاوش درونتراشهایin silico miningواژههای مصوب فرهنگستانبازیابی توالیهای دِنا یا رِنا یا پروتئین در پایگاههای اطلاعاتی با بهرهگیری از ابزارهای مناسب جستجو متـ . کاوش درتراشه
کاوشلغتنامه دهخداکاوش . [ وِ ] (اِمص ) کاویدن . حفر. کندگی . نقب . || تفتیش وتجسس و تفحص . || غور و تفکر و تأمل . (ناظم الاطباء). || نفوذ. تأثیر : پرستیدن داور افزون کنیدز دل کاوش دیو بیرون کنید. فردوسی .|| (اصطلاح باستانشناسی )
کاوشفرهنگ فارسی عمید۱. جستجو؛ تفحص.۲. کندن زمین.۳. [قدیمی، مجاز] رخنه؛ نفوذ: ◻︎ پرستیدن داور افزون کند / ز دل کاوش دیو بیرون کند (فردوسی: ۷/۱۸۱).
کاوشلغتنامه دهخداکاوش . [ وِ ] (اِمص ) کاویدن . حفر. کندگی . نقب . || تفتیش وتجسس و تفحص . || غور و تفکر و تأمل . (ناظم الاطباء). || نفوذ. تأثیر : پرستیدن داور افزون کنیدز دل کاوش دیو بیرون کنید. فردوسی .|| (اصطلاح باستانشناسی )
پرکاوشلغتنامه دهخداپرکاوش . [ پ َ / پ ِ وِ ] (اِمص مرکب ) بریدن شاخهای زیادتی است از درخت انگور و درختان دیگر.(برهان ). بریدن و پیراستن شاخهای زیاده . (رشیدی ).
کاوشفرهنگ فارسی عمید۱. جستجو؛ تفحص.۲. کندن زمین.۳. [قدیمی، مجاز] رخنه؛ نفوذ: ◻︎ پرستیدن داور افزون کند / ز دل کاوش دیو بیرون کند (فردوسی: ۷/۱۸۱).
پسکاوشpost-excavationواژههای مصوب فرهنگستانکلیۀ عملیات و آزمایشها و فعالیتهای بعد از اتمام کار میدانی