کثمةلغتنامه دهخداکثمة. [ ک َ ث َ م َ] (ع ص ) زن سیر و پرشکم از شراب و جز آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) .
کثمةلغتنامه دهخداکثمة. [ ک َ ث ِ م َ ] (ع ص ) سماروغ درشت و سخت . (از منتهی الارب ). گل و لای غلیظ. (از اقرب الموارد) . درشت و غلیظ. مؤنث کثم . (ناظم الاطباء). کماة کثمة؛ سماروغ درشت و سخت . (منتهی الارب ). رجوع به کَثِم شود.
کتمةلغتنامه دهخداکتمة. [ ک َ م َ] (ع اِ) سخن . کُتم . یقال ما راجعته کتمة؛ ای کلمة.(منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). رجوع به کتم شود.
کتمةلغتنامه دهخداکتمة. [ ک ِ م َ ] (ع اِمص ) نهان داشت چیزی . اسم مصدر است . (منتهی الارب ). نهان داشت چیزی . اسم است از کَتم . (از اقرب الموارد).
کتمةلغتنامه دهخداکتمة. [ ک ُ ت َ م َ ] (ع ص ) مرد پنهان دارنده ٔ راز و نیک نگاه دارنده ٔ هر چه باشد. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ).
کثملغتنامه دهخداکثم . [ ک َ ث ِ ] (ع ص ) درشت و غلیظ. (ناظم الاطباء). غلیظ از گل و نحو آن . (از المنجد). و رجوع به کَثِمَة شود.