کشادیلغتنامه دهخداکشادی . [ ک ُ ] (حامص ) حالت گشاد بودن . گشادگی . (از آنندراج ). گشادی : کرد تسخیرقلعه ای در دی کاسمان هست زو یکی منظردر بلندی چو بخت شاه جهان در کشادی چو دست این چاکر. مرشد یزدجردی (از آنندراج ).رجوع به گش
کسادیلغتنامه دهخداکسادی . [ ک َ / ک ِ ] (حامص ) ناروایی متاع و کالا در بازار و بی رواجی و نداشتن خریدار. (ناظم الاطباء). عدم رواج . صاحب آنندراج گوید یاء مصدری به کساد ملحق کنند و بهمان معنی مصدری استعمال کنند از عالم (از قبیل ) نقصان و نقصانی و جریان و جریانی
کسادیدیکشنری فارسی به انگلیسیausterity, doldrums, downturn, recession, slack, slowdown, sluggishness, slump