کنامگاهلغتنامه دهخداکنامگاه . [ ک ُ ] (اِ مرکب ) چراگاه دواب : و چهارصد گزی زمین ... و به عهد ملک سعید اردشیر کنامگاه اسبان تازی او بود. (تاریخ طبرستان ).
چکنامهلغتنامه دهخداچکنامه . [ چ َ / چ ِ م َ /م ِ ] (اِ مرکب ) قباله ٔ اراضی و فهرستی که دارای حدود و اراضی است و فرمان ملکیت املاک خالصه ٔ دیوان که به کسی داده شود. (ناظم الاطباء). و رجوع به چک شود.
چکنامهفرهنگ فارسی معین(چَ مِ یا مَ) (اِمر.) 1 - قبالة اراضی و املاک . 2 - فهرستی که حدود اراضی و املاک در آن ثبت شده . 3 - فرمان ملکیت املاک خالصة دیوان که به کسی داده شود.
کنمةلغتنامه دهخداکنمة. [ ک َ م َ ] (ع اِ) زخم و جراحت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
قنمةلغتنامه دهخداقنمة. [ ق َ ن َ م َ ] (ع اِ) بوی بد روغن و چربش و زیت و مانند آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ).