کهنگانلغتنامه دهخداکهنگان . [ ک ُ هََ ] (اِخ ) دهی از دهستان سمیرم بالاست که در شهرستان شهرضا واقع است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
کوانینلغتنامه دهخداکوانین . [ ک َ ] (ع اِ) ج ِ کانون . (ازاقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به کانون شود.
کاهنگانلغتنامه دهخداکاهنگان . [ هََ ] (اِ) کاهکشان که عربان مجره گویند و آن ستاره های بسیار کوچک نزدیک بهم باشند. (برهان ).
قوانینلغتنامه دهخداقوانین . [ ق َ ] (ع اِ) ج ِ قانون . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) : نندیشم از ملوک و سلاطینش دیگر کنم رسوم و قوانینم . ناصرخسرو.رجوع به قانون شود.