کابولیلغتنامه دهخداکابولی . (ص نسبی ) منسوب به کابول . کابلی . || کابلی . کاولی . کولی . لولی . رجوع به لغت لولی شود : یک سیه رو دیو کابولی زنی گشت بر شهزاده ناگه رهزنی .مثنوی .
کوژبالالغتنامه دهخداکوژبالا. (ص مرکب ) خمیده قامت : چنین بادا کبود و کوژبالاهر آنکو بشکند پیمانش از ما. (ویس و رامین ).رجوع به کوژ شود.
قابولالغتنامه دهخداقابولا. (ع اِ) قابولاء. کاجی . (مهذب الاسماء). کاچی . (بحر الجواهر) (ملخص اللغات ).