کولیرهلغتنامه دهخداکولیره . [ رَ ] (اِخ ) قلییره . شهری به اسپانیا. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). شهری است به اسپانی در ولایت «بلنسیه » و بر کنار رود «ژوکار» واقع است و 14000 تن سکنه دارد و محل صدور پرتقال و آذوقه است . (از لاروس ).
کولیگریلغتنامه دهخداکولیگری . [ ک َ / کُو گ َ ] (حامص مرکب ) غرشمالی . ارقگی . (فرهنگ فارسی معین ). سروصدا کردن . داد و بیداد راه انداختن . پررویی کردن و فحش دادن و فضاحت کردن زنان در موقع نزاع . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده ).- کولیگری را
کالریلغتنامه دهخداکالری . [ ل ُ ] (فرانسوی ، اِ) یا میلی ترمی . واحد مقدار حرارت . و آن عبارت است از حرارت لازم برای رسانیدن درجه ٔ حرارت یک کیلوگرم آب از 14/5 درجه سانتیگراد به 15/5 درجه سانتیگراد.
کالگاریلغتنامه دهخداکالگاری . (اِخ ) شهری است صنعتی و تجارتی در کانادا و دارای صد هزار تن سکنه است .
کالیاریلغتنامه دهخداکالیاری . (اِخ ) یا کالاریس . بندر مرکزایالت ساردنی در ایتالیا که 138000 تن سکنه دارد.
کالریفرهنگ فارسی عمید۱. (فیزیک) واحد اندازهگیری گرما، برابر با گرمایی که یک سانتیمتر مکعب آب مقطر را یک درجۀ سانتیگراد گرمتر میکند.۲. (زیستشناسی) میزان گرما یا انرژی حاصل از سوختوساز مواد غذایی در داخل سلولهای بدن.