لغتنامه دهخدا
کفح . [ ک َ ] (ع مص ) بوسه زدن ناگاه یا عام است . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). ناگاه بوسیدن . (از ذیل اقرب الموارد). بوسه دادن . (تاج المصادر بیهقی ). || برهنه کردن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)(آنندراج ). پوشش از کسی بازکردن . (از اقرب الموارد). || بچوب