کیمخوابلغتنامه دهخداکیمخواب . [ خوا / خا ] (اِ) کیمخاب . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). رجوع به کیمخاب و کیمخا و کمخا و کمخاب شود.
بزیونلغتنامه دهخدابزیون . [ ب ُزْ ] (اِ) یک نوع پارچه ٔ گلابتون دوزی و زربفت و کیمخواب . (ناظم الاطباء). نوعی از ابریشم نفیس . (آنندراج ). سندس . دیبا. و احتمال دارد معرب پرنون باشد. (یادداشت بخط دهخدا).