کیهونستنلغتنامه دهخداکیهونستن . [ ن ِ ت َ ] (هزوارش ، مص ) به لغت زند و پازند به معنی برآمدن و روییدن و سبز شدن باشد. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). هزوارش : کیهونستن ، کیهونیتن . پهلوی : رستن (روییدن ). (حاشیه ٔ برهان چ معین ).
کیهوییدنلغتنامه دهخداکیهوییدن . [ دَ ] (هزوارش ، مص ) به لغت زند و پازند یعنی روییدن و برآمدن و سبز شدن . (برهان ) (آنندراج ). برآمدن و سبز شدن . (ناظم الاطباء). رجوع به کیهونستن شود.