کیهوییدنلغتنامه دهخداکیهوییدن . [ دَ ] (هزوارش ، مص ) به لغت زند و پازند یعنی روییدن و برآمدن و سبز شدن . (برهان ) (آنندراج ). برآمدن و سبز شدن . (ناظم الاطباء). رجوع به کیهونستن شود.
کاویدنلغتنامه دهخداکاویدن . [ دَ ] (مص ) (از: کاو + یدن پسوند مصدری ). (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). جستجو کردن . (برهان ).کابیدن . کافتن . (حاشیه ٔ برهان چ معین ) : بکاوید کالاش را سربسرکه داند که چه یافت زر و گهر. عنصری .اماحقیقت روح
کاویدنفرهنگ فارسی عمید۱. جستجو کردن؛ تفحص کردن: ◻︎ بکاوید کالاش را سربهسر / که داند که چه یافت زرّ و گهر (عنصری: ۳۵۵).۲. کندن؛ حفر کردن.۳. (مصدر لازم) [قدیمی، مجاز] بحث و ستیزه کردن؛ بگومگو کردن.۴. [قدیمی، مجاز] وررفتن؛ دست زدن.