گاف کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال ردن، اشتباه لپی کردن، دستهگل بهآب دادن، دستوپاچلفتی بودن نتیجه ندادن، شکست خوردن درستنفهمیدن، بد تعبیر کردن اشتباهیگرفتن، اشتباه گرفتن
محاسبه از آغازab initio calculation, ab initio computationواژههای مصوب فرهنگستانمحاسبۀ شکل هندسی یک مولکول تنها با استفاده از ترکیببندی و ساختار مولکولی که از حل معادلۀ شرودینگر برای یک مولکول معین به دست میآید
مهار سینهوپاشنهmoor head and stern, fore-and-aft mooring, bow and aft mooringواژههای مصوب فرهنگستانمهار شناور، همزمان، بهوسیلۀ لنگرهای سینه و پاشنه
اشتقاق افزودۀ پاaVF leadواژههای مصوب فرهنگستانگیرانۀ تکقطبی افزودهای که الکترود مثبت آن به پای چپ متصل میشود متـ . گیرانۀ افزودۀ پا، اشتقاق پا، گیرانۀ پا
گافلغتنامه دهخداگاف . (اِ) نام حرف بیست و ششم از الفبای فارسی و از حروف معقوده . رجوع به «گ » شود. || شکاف . درز : بیامد قلون تا بنزدیک درز گاف در خانه بنمود سر. فردوسی .ظاهراً «کاف » صحیح است ، مخفف شکاف . (از حاشیه ٔ برهان قاطع
نگافلغتنامه دهخدانگاف . [ ن ِ ] (اِ) دستکش و دستانه . (ناظم الاطباء). نکاب . نکاپ . رجوع به نکاب شود.
گافلغتنامه دهخداگاف . (اِ) نام حرف بیست و ششم از الفبای فارسی و از حروف معقوده . رجوع به «گ » شود. || شکاف . درز : بیامد قلون تا بنزدیک درز گاف در خانه بنمود سر. فردوسی .ظاهراً «کاف » صحیح است ، مخفف شکاف . (از حاشیه ٔ برهان قاطع