گامیارwalker, walking frameواژههای مصوب فرهنگستانابزاری برای کمک به حفظ تعادل افراد سانحهدیده یا معلول یا سالمند یا خردسال در هنگام راه رفتن یا ایستادن
عنصر تحرک هواییair mobility element, AMEواژههای مصوب فرهنگستانشاخهای از فرماندهی متحرک مرکز واپایی سوختبَری هوایی که با اعلام درخواست فرماندهِ رزم جغرافیایی، هواپیمای سوختبَر را به منطقۀ مورد نظر اعزام میکند
بخش تحرک هواییair mobility division, AMD 1واژههای مصوب فرهنگستانبخشی در مرکز عملیات هوایی که مسئولیت طرحریزی و هماهنگی و واگذاری مأموریت به یگانها و مدیریت مأموریت تحرک هوایی را بر عهده دارد
هم چهرلغتنامه دهخداهم چهر. [ هََ چ ِ ] (ص مرکب ) مشابه . همانند. هم شکل : چو میرد بتی پس به هم چهر اوی پرستش کنند از پی مهر اوی .اسدی .
هم عیارلغتنامه دهخداهم عیار. [ هََ عیا / ع َ ] (ص مرکب ) هم وزن . (آنندراج ) (از فرهنگ اسکندرنامه ). || هم ارزش : هر آن جو که با زر بود هم عیاربه نرخ زر آرندش اندر شمار.نظامی .
هم گهرلغتنامه دهخداهم گهر. [هََ گ ُ هََ ] (ص مرکب ) هم گوهر. هم نژاد : هم گهرانش به تبرک گرندسم ّ خر عیسی مریم به زر.سوزنی .