گاوداریلغتنامه دهخداگاوداری . (حامص مرکب ) شغل گاو داشتن . نگاه داشتن و مراقبت کردن و فربه کردن گاو.
حسن گاوداریلغتنامه دهخداحسن گاوداری . [ ح َ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شیروان بخش شیروان چرداول شهرستان ایلام در 17هزارگزی جنوب باخترراه اتومبیل رو زنگوان ، کوهستانی ، سردسیر. سکنه ٔ آن 250 تن شیعه . زبان کردی و لری . آب آن از چ
حسن گاوداریلغتنامه دهخداحسن گاوداری . [ ح َ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شیروان بخش شیروان چرداول شهرستان ایلام در 17هزارگزی جنوب باخترراه اتومبیل رو زنگوان ، کوهستانی ، سردسیر. سکنه ٔ آن 250 تن شیعه . زبان کردی و لری . آب آن از چ
حسن گاوداریلغتنامه دهخداحسن گاوداری . [ ح َ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شیروان بخش شیروان چرداول شهرستان ایلام در 17هزارگزی جنوب باخترراه اتومبیل رو زنگوان ، کوهستانی ، سردسیر. سکنه ٔ آن 250 تن شیعه . زبان کردی و لری . آب آن از چ