گذرندگیosmosisواژههای مصوب فرهنگستانعبور حلاّل خالص از غشای نیمهتراوایی که دو ناحیه از محلولی با غلظتهای متفاوت را از هم جدا کرده است
درندگیلغتنامه دهخدادرندگی . [ دَ رَ دَ / دِ ] (حامص ) عمل درنده . حالت و صفت درنده . سبعیت . فروست . فروسیت . و رجوع به درنده و دریدن شود.
پذیرندگی1compliance 1واژههای مصوب فرهنگستانتن دادن به خواستِ دیگری، بیآنکه فرد الزاماً عقاید یا مواضع شخصی خود را تغییر دهد
فشار گذرندگیosmotic pressureواژههای مصوب فرهنگستان1- فشار وارد بر غشای نیمهتراوایی که بین یک حلاّل خالص و یک محلول، یا بین دو محلول با غلظتهای متفاوت، قرار گرفته باشد 2- مقدار فشار اضافی که باید اعمال شود تا مانع عبور سیال از غشای نیمهتراوا شود متـ . فشار اُسمزی
فشار گذرندگیosmotic pressureواژههای مصوب فرهنگستان1- فشار وارد بر غشای نیمهتراوایی که بین یک حلاّل خالص و یک محلول، یا بین دو محلول با غلظتهای متفاوت، قرار گرفته باشد 2- مقدار فشار اضافی که باید اعمال شود تا مانع عبور سیال از غشای نیمهتراوا شود متـ . فشار اُسمزی