گراهولغتنامه دهخداگراهو. [ ] (اِخ ) یک فرسخی مشرقی طارم از بلوکات سبعه و از ناحیه ٔ طارم است . (فارسنامه ٔ ناصری ص 218).
رگة زیناسبیsaddle reef, saddle veinواژههای مصوب فرهنگستانکانساری در ستیغ چین طاقدیسی که با لایهبندی هماهنگ است
خفت کوتاهکن گرهکورsheepshank with reefواژههای مصوب فرهنگستاننوعی خفت کوتاهکن که برای جلوگیری از باز شدن آن در دو سر طناب گره کور میزنند
پرآهولغتنامه دهخداپرآهو. [ پ ُ ] (ص مرکب ) پرعیب : کسی را کجا دل پرآهو بودروانش ز مستی به نیرو بودبه بیچارگان بر ستم سازد اوی گر از جبرگردن برافرازد اوی . فردوسی .اگر دیر ماند بنیرو شودوزو باغ شاهی پرآهو شود. <p clas