گردآورلغتنامه دهخداگردآور. [ گ ِ وَ ] (نف مرکب ) جمعکننده . فراهم آرنده . || (اِ مرکب ) شب گرد و پاسبان شب . (ناظم الاطباء).
شکارگر ـ گردآورhunter-gathererواژههای مصوب فرهنگستانروش زندگی متعلق به دوران پیش از پیدایش کشاورزی که در آن جوامع انسانی برای امرار معاش به شکار جانوران وحشی و گردآوری گیاهان خودرو میپرداختند
رودآورلغتنامه دهخدارودآور. [ وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کرزان رود شهرستان تویسرکان واقع در 3هزارگزی غرب تویسرکان و یک هزارگزی شمال راه شوسه ٔ تویسرکان به کرمانشاه . منطقه ای است جلگه ای و هوایی سرد دارد. سکنه ٔ آن 1089 تن اس
گردآورندهلغتنامه دهخداگردآورنده . [ گ ِ وَ رَدَ / دِ ] (نف مرکب ) گردکننده . فراهم کننده . جامع : روایت کرد ابوالقاسم بن غسان گردآورنده ٔ اخبار آل برمک . (تاریخ بخارا). رجوع به گرد آوردن شود.
گردآوریلغتنامه دهخداگردآوری . [ گ ِ وَ ] (حامص مرکب ) عمل گردآوردن . جمع کردن ... جمع و جوری . رجوع به گردآوردن شود.
گردآوریدنلغتنامه دهخداگردآوریدن . [ گ ِ وَ دَ ] (مص مرکب ) گرد آوردن . جمع کردن . جمله کردن . فراهم آوردن . گرد کردن : سپاهی که نوروز گرد آوریدهمه نیست کردش ز ناگه شجام . دقیقی .سپاهی ازآن پس به گرد آوریدبگردید و یکسر جهان را بدید.<
دوقرارگاهیdual-residenceواژههای مصوب فرهنگستانالگوی استقرار مشاهدهشده نزد گروههای شکارگرـ گردآور که در فصول مختلف سال در دو مکان میزیستند
باستانشناسی هستانliving archaeologyواژههای مصوب فرهنگستانمطالعۀ الگوهای موجود در جوامع شکارگرـ گردآور امروزی که همچنان سنن نیاکان خود را حفظ کردهاند
گردآورندهلغتنامه دهخداگردآورنده . [ گ ِ وَ رَدَ / دِ ] (نف مرکب ) گردکننده . فراهم کننده . جامع : روایت کرد ابوالقاسم بن غسان گردآورنده ٔ اخبار آل برمک . (تاریخ بخارا). رجوع به گرد آوردن شود.
گردآوری کردنلغتنامه دهخداگردآوری کردن . [ گ ِ وَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) جمع کردن . گردآوردن . فراهم آوردن . و رجوع به گرد آوردن و گرد آوریدن شود.
گردآوریلغتنامه دهخداگردآوری . [ گ ِ وَ ] (حامص مرکب ) عمل گردآوردن . جمع کردن ... جمع و جوری . رجوع به گردآوردن شود.
گردآوریدنلغتنامه دهخداگردآوریدن . [ گ ِ وَ دَ ] (مص مرکب ) گرد آوردن . جمع کردن . جمله کردن . فراهم آوردن . گرد کردن : سپاهی که نوروز گرد آوریدهمه نیست کردش ز ناگه شجام . دقیقی .سپاهی ازآن پس به گرد آوریدبگردید و یکسر جهان را بدید.<
شکارگر ـ گردآورhunter-gathererواژههای مصوب فرهنگستانروش زندگی متعلق به دوران پیش از پیدایش کشاورزی که در آن جوامع انسانی برای امرار معاش به شکار جانوران وحشی و گردآوری گیاهان خودرو میپرداختند