گردکنندهلغتنامه دهخداگردکننده . [ گ ِ ک ُ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف مرکب ) جمعکننده . فراهم آورنده . رجوع به گرد کردن شود.
ردّکنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام ننده، تخطئه کننده، امتناعکننده منصرف شده، فرصتطلب مخالف ناسخ انحصاری حذفکننده
مجندلغتنامه دهخدامجند. [ م ُ ج َن ْ ن ِ ] (ع ص ) گردکننده ٔ لشکر. (آنندراج ). کسی که لشکر گرد می آورد. (از ناظم الاطباء).
گوهراندوزلغتنامه دهخداگوهراندوز. [ گ َ / گُو هََ اَ ] (نف مرکب ) که گوهر اندوزد. که گوهر اندوخته سازد. گردکننده ٔ گوهرها. (ناظم الاطباء).
محتجنلغتنامه دهخدامحتجن . [ م ُ ت َ ج ِ ] (ع ص ) فراخویشتن کشنده چیزی را به چوگان و مانند آن . || فراهم آورنده و گردکننده مال را. (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
جماعةلغتنامه دهخداجماعة. [ ج َم ْ ما ع َ ] (ع ص )جمعآورنده و گردکننده : ابن الکوفی ... جماعة الکتب ، صادق فی الحکایة. (الفهرست ابن الندیم ).