گزارشدهی دیپلماتیکdiplomatic reportingواژههای مصوب فرهنگستانسامانۀ مکاتبات عادی و محرمانه میان سفارت و دولت فرستنده
نقطۀ گزارشدهیreporting point, calling-in-pointواژههای مصوب فرهنگستاننقطهای در دریا که پس از رسیدن به آن باید گزارش تردد به مرکز واپایی شناورهای منطقه داده شود
زارگزلغتنامه دهخدازارگز. [ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مؤمن آباد بخش درمیان شهرستان بیرجند. 36هزارگزی شمال باختری درمیان و 86هزارگزی جنوب باختری راه بیرجند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
گزارشفرهنگ فارسی عمیدشرح و تفسیر قضیه؛ شرح و تفصیل خبر یا کاری که انجامیافته.⟨ گزارش دادن: (مصدر متعدی) اطلاع دادن؛ خبر دادن.⟨ گزارش کردن: (مصدر متعدی)۱. بیان کردن.۲. تفسیر کردن؛ شرح دادن.
نقطۀ گزارشدهیreporting point, calling-in-pointواژههای مصوب فرهنگستاننقطهای در دریا که پس از رسیدن به آن باید گزارش تردد به مرکز واپایی شناورهای منطقه داده شود