گنجشکانلغتنامه دهخداگنجشکان . [ گ ُ ج ِ ] (اِخ )ده کوچکی است از دهستان گور بخش ساردوئیه ٔ شهرستان جیرفت که در 50000گزی جنوب خاوری تساردوئیه و 5000گزی جنوب راه مالرو ساردئیه به دارزین واقع شده و دارای 2
گنجشکان خاتونلغتنامه دهخداگنجشکان خاتون . [ گ ُ ج ِ ] (اِخ ) مادر سلطان ابوسعیدبهادرخان . رجوع به تاریخ گزیده چ عکسی ص 842 شود.
گنجشکان خاتونلغتنامه دهخداگنجشکان خاتون . [ گ ُ ج ِ ] (اِخ ) مادر سلطان ابوسعیدبهادرخان . رجوع به تاریخ گزیده چ عکسی ص 842 شود.
توکافرهنگ فارسی معین(اِ.) پرنده ای از راستة گنجشکان با منقاری مخروطی شکل دارای پرهایی به رنگ سبز و خاکستری .
انجیرخوارفرهنگ فارسی معین( ~. خا) (اِمر.) پرنده ای از راستة گنجشکان مانند سار، دارای منقاری نسبتاً قوی و تا حدی کج .
انجیرخوارفرهنگ فارسی عمیدپرندهای از راستۀ گنجشکان، شبیه سار، به رنگ زرد، با منقار قوی، دراز و کمی کج که سریع پرواز میکند.
گنجشکفرهنگ فارسی معین(گُ جِ) (اِ.) پرنده ای است کوچک از راسته سبک بالان که خانوادة خاصی را به نام خانوادة گنجشکان به وجود می آورد، عصفور.
گنجشکان خاتونلغتنامه دهخداگنجشکان خاتون . [ گ ُ ج ِ ] (اِخ ) مادر سلطان ابوسعیدبهادرخان . رجوع به تاریخ گزیده چ عکسی ص 842 شود.