گورمونلغتنامه دهخداگورمون . [ مُن ْ ] (اِخ ) رمی دُ (1858 - 1915 م .). نویسنده ٔ فرانسوی که در بازوش آن هولم (ارن ) متولد شد. آثار او انتقادی و به سبک سمبولیسم است .
هورمون پادپیشابیantidiuretic hormoneواژههای مصوب فرهنگستانهورمون کاهشدهندۀ حجم ادرار که بهوسیلۀ بخش پسین غدۀ زیرمغزی ترشح میشود
گورمیانلغتنامه دهخداگورمیان . (اِخ ) یکی از کوههای کردستان صحنه . (از جغرافیای غرب ایران تألیف د مرگان ترجمه ٔ کاظم ودیعی ص 49).
گورمانmortuary enclosureواژههای مصوب فرهنگستانسازهای از خاک و سنگ و چوب برای حفظ اجساد، پیش از تدفین گروهی آنها
ورمنلغتنامه دهخداورمن . [ وَ م َ ] (هزوارش ، ضمیر) به لغت ژند و پاژند به معنی او باشد که ضمیر غائب است و به عربی هو میگویند. (ناظم الاطباء) (برهان ) .
ویرمونیلغتنامه دهخداویرمونی . (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش آستارا از شهرستان اردبیل واقع در 1 هزارگزی شوسه ٔ آستارا به اردبیل ، دارای 2833 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).