وواریواژهنامه آزادعاریه ای. چیزی که به امانت گرفته شده است. مثال:ای پیرنو وواریه. یعنی:این پیراهن امانت است.
گووارهلغتنامه دهخداگوواره . [ گ َ / گُو رَ / رِ ] (اِ مرکب ) گهواره = گاهواره = گواره . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). به معنی گهواره و به عربی آن را مهد گویند. (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به گهواره شود. || گله