یآسةلغتنامه دهخدایآسة. [ ی َ س َ ] (ع اِمص ) نومیدی . خلاف رجا. یأس . (از منتهی الارب ) (از متن اللغة). یأس . (ناظم الاطباء).
یآسةلغتنامه دهخدایآسة. [ ی َ س َ ] (ع مص ) نومید گردیدن و بریدن امید را. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
بازیهای آسیاییAsian Games, Asiadواژههای مصوب فرهنگستانبازیهایی که از سال1951، و هر چهار سال یک بار میان کشورهای آسیایی برگزار میشود
حسیحلغتنامه دهخداحسیح . [ ح َ ] (اِخ ) رئیس فرقه ٔ مغتسله و شاگرداو شمعون است . (ابن الندیم ). رجوع به مغتسله شود.
حشیةلغتنامه دهخداحشیة. [ ح َ شی ی َ ] (ع اِ) بسترآکنده . توشک و نهالی آکنده بچیزی چون پنبه و پشم و جز آن . نهالی . (مهذب الاسماء) ج ، حشایا. || بالشچه ٔ زنان که بر پستان یا سرین بندند تا کلان نماید.
یاسهلغتنامه دهخدایاسه . [ س َ / س ِ ] (اِ) ایاسه . خواهش و آرزو. (یسنا ص 125). خواهش و آرزو و به عربی تمنی گویند. (برهان ). آرزو. (غیاث ). تاسه (در تداول مردم قزوین ). آرزو را گویند و آن را ایاسه نیز خوانند :
یاسهلغتنامه دهخدایاسه . [ س َ / س ِ ] (اِ) مخفف یاسمن و یاسمین . نام زنی از کردان .- امثال :پا پای خر دست دست یاسه . (امثال و حکم ج 1 ص 494<
یاسهلغتنامه دهخدایاسه . [ س َ / س ِ ] (مغولی ،اِ) یاسا. راه و رسم و قاعده و قانون . (برهان ). حکم و قانون و سیاست . (غیاث ). رسم و قاعده : آن اسیران را بجز دوری نبوددیدن فرعون دستوری نبود.که فتادندی بره در پیش اوبهر آن
غرمینویلغتنامه دهخداغرمینوی . [ غ ُ ] (اِخ ) از رستاق مایمرغ است به فاصله ٔ دو یاسه فرسخ از سمرقند. (از انساب سمعانی ورق 407 ب ).
trailerدیکشنری انگلیسی به فارسیتریلر، یدک، پشت بند، ترایلر، اتومبیل یدک کش، ردپاگیر، پشتی، یدک دوچرخه یاسه چرخه یاواگن