یانوحلغتنامه دهخدایانوح . (اِخ ) (به معنی راحت ) شهری است در نفتالی که شهریار آشور آن را مفتوح ساخت (دوم پادشاهان 15:29)و فاندیفلد و پورتر گمان دارند که یانوح همان حنین است و کاندر گمان میکند که یانوع حالیه است که در نزدیکی حد
حنوةلغتنامه دهخداحنوة. [ ح َ وَ ] (ع اِ) گیاهی است خوشبوی که در زمین نرم روید. (اقرب الموارد). و اذریون دشتی و ریحان و اسپی است . (منتهی الارب ) .
ژانویهلغتنامه دهخداژانویه . [ ژان ْ ی ِ ] (اِخ ) (قدیس ) نام اسقف بنه وان مولد حدود سنه ٔ 250 م . و شهادت در سال 305 م . ذکران وی روز 19 سپتامبر است .
ژانویهلغتنامه دهخداژانویه . [ ژان ْ ی ِ ] (اِخ ) فرمانی که در تاریخ 17 ژانویه ٔ 1562 م . کاترین دمدیسی به پرتستانها داده و امتیازاتی به آنان اعطا کرد.
ژانویهلغتنامه دهخداژانویه . [ ژان ْ ی ِ ] (اِخ ) (بُن اُم ) نام شخص اساطیری که بنا به افسانه های کودکانه برای اطفال در شب اول سال میلادی بازیچه ها آرد. وی به هیئت سن نیکلا ، پیرمردی با ریش سپید که با خود بازیچه ٔ بسیار دارد تصویر میشود.
ژانویهلغتنامه دهخداژانویه .[ ژان ْ ی ِ ] (فرانسوی ، اِ) نام اولین ماه سال گریگوری یا نخستین ماه سال میلادی فرنگی که آغاز آن تقریباً برابر هفدهم دیماه جلالی است و سی ویک روز دارد.
یانوحهلغتنامه دهخدایانوحه . [ ] (اِخ ) (به معنی راحت ) شهری است بر حدود شمالی افرائیم (صحیفه ٔ یوشع 16:6 و 7) و دور نیست همان متون 8 میل به جنوب شرقی نابلس واق
یانوحهلغتنامه دهخدایانوحه . [ ] (اِخ ) (به معنی راحت ) شهری است بر حدود شمالی افرائیم (صحیفه ٔ یوشع 16:6 و 7) و دور نیست همان متون 8 میل به جنوب شرقی نابلس واق