یخزن غرقهایimmersion freezerواژههای مصوب فرهنگستانیخزنی که در آن مادۀ غذایی با غوطهور شدن در یک مایع سرد منجمد میشود
خزینلغتنامه دهخداخزین . [ خ َ ] (ع ص ) گوشت بوی گرفته و متغیر شده . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ).
خزنلغتنامه دهخداخزن . [ خ َ ] (ع مص ) جمع کردن مال و بگنجینه نهادن او. || نگاه داشتن راز را و پنهان کردن آن . || گنده شدن گوشت . (تاج المصادر بیهقی ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). متغیر شدن گوشت و بوی گرفتن آن . (منتهی الارب ).
خزنلغتنامه دهخداخزن . [ خ َ زَ ] (ع مص ) متغیر گردیدن و بوی گرفتن گوشت . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد) (تاج المصادر بیهقی ).