لغتنامه دهخدا
یرگست . [ ی َ گ َ ] (ق ) یرگس . حنان اﷲ. حاش للّه . حاشا. دورا. دوربادا. معاذاﷲ. (صحیح آن پرگست است ). (یادداشت مؤلف ) : پس این زنان گفتند حاش للّه ماهو بشر [ قرآن کریم ]؛ یرگست باد از این که مردم است مگر فرشته است گرامی . (ترجمه ٔ تاریخ طبری بلعمی ).