یورشگرلغتنامه دهخدایورشگر. [ ی ُ / یو رِ گ َ ] (ص مرکب ) حمله آور. ج ، یورشگران . (آنندراج ). و رجوع به یورش شود.
پورپسرلغتنامه دهخداپورپسر. [ ] (ص مرکب ) کسی را گویند که خود را نادان و هیچ مدان وا نماید. و نیز نادان گرفتن پیشینه . (آنندراج ).
چورسرلغتنامه دهخداچورسر. [ س َ ] (اِخ ) از دهات مازندران و استرآباد است . (مازندران و استرآباد رابینو ص 41).
یورشگریلغتنامه دهخدایورشگری . [ ی ُ / یو رِ گ َ ] (حامص مرکب )حمله آوری . (آنندراج ). رجوع به یورشگر و یورش شود.
یورشگریلغتنامه دهخدایورشگری . [ ی ُ / یو رِ گ َ ] (حامص مرکب )حمله آوری . (آنندراج ). رجوع به یورشگر و یورش شود.
مهاجرفرهنگ مترادف و متضاد۱. رحیل، کوچنده، کوچکننده، کوچگر، هجرتکننده، مسافر ≠ مقیمصفت اشغالگر، حملهور، متهاجم، یورشگر ۲. خشونتطلب ≠ مدافع
یورشگریلغتنامه دهخدایورشگری . [ ی ُ / یو رِ گ َ ] (حامص مرکب )حمله آوری . (آنندراج ). رجوع به یورشگر و یورش شود.