بوفۀ سکهایautomatواژههای مصوب فرهنگستانبوفهای که در آن مشتریان میتوانند با انداختن سکه در شکاف دستگاه، در شیشهای آن را باز کنند و غذای خریداریشده را بردارند
تثبیتگر سرعتcruise control, speed control, autocruise, tempomat, cruise control automatواژههای مصوب فرهنگستانسامانهای الکترونیکی که سرعت خودرو را در حدی که راننده تعیین کرده است، ثابت نگه میدارد
غتمیلغتنامه دهخداغتمی . [ غ ُ می ی ](ع ص نسبی ) (منسوباً) مرد که کلام پیدا گفتن نتواند.(منتهی الارب ). || و منه لبن غتمی ؛ ای ثخین لاصوت لصبه ؛ یعنی شیر غلیظ که ریختن آن صدائی ندارد. (منتهی الارب ). || گرم . (دزی ج 2 ص 201).<