Keyدیکشنری انگلیسی به فارسیکلید، مفتاح، مایه، وسیله راه حل، جزیره کوچک سنگی یا مرجانی، راهنما، کلید کردن، کلید بستن، کوک کردن، با اچار بستن، عمده
چپقی شمعspark plug cap, spark plug connector, plug lead connector, plug capواژههای مصوب فرهنگستانقطعهای که سیم شمع را به شمع اتصال میدهد
چکه چکهلغتنامه دهخداچکه چکه . [ چ ِک ْ ک َ چ ِک ْ ک َ ] (ق مرکب ) قطره قطره . چیکه چیکه . (در بسیاری لهجه ها). قطره های آب یا هر مایع دیگر که پی در پی چکد. رجوع به چکه شود.
خار قاب کناریside frame keyواژههای مصوب فرهنگستانقطعهای فلزی در سازۀ بوژی برای مهار جابهجایی تیر عرضی
خار یاتاقان غلتکیroller bearing keyواژههای مصوب فرهنگستاننگهدارندهای برای جاگیری مطمئن یاتاقان غلتکی در جای مناسب در قاب کناری