LETدیکشنری انگلیسی به فارسیاجازه دهید، مانع، انسداد، اجاره دهی، اجازه دادن، گذاشتن، رها کردن، ول کردن، اجاره دادن، اجاره رفتن، درنگ کردن
leadsدیکشنری انگلیسی به فارسیمنجر می شود، سرب، هدایت، رهبری، تقدم، سبقت، مدرک، شاقول گلوله، سر پوش، پیش افت، راه آب، راهنمایی، رهبری کردن، سوق دادن، هدایت کردن، سرب پوش کردن، با سرب اندودن، بردن، بران داشتن، راهنمایی کردن
lettingدیکشنری انگلیسی به فارسیاجازه دادن، گذاشتن، رها کردن، ول کردن، اجاره دادن، اجاره رفتن، درنگ کردن
اجازه دادندیکشنری فارسی به انگلیسیallow, accredit, authorize, empower, let, OK, permit, sanction, suffer, warrant
خروجی بافهcable outletواژههای مصوب فرهنگستاندهانة بیرونی بافه/کابل یک اتصالدهنده یا محفظة آن متـ . خروجی کابل
دستشویی مخزندارretention toiletواژههای مصوب فرهنگستانسامانة دستشویی که همة مایعات دفعی را نگه میدارد
دهتایی یکانیunitary decupletواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای از ده هادرون که مقادیر اَبَربار (hypercharge) و ایزواسپین (isospin) آنها دارای الگویی متقارن است
بارکفpalletواژههای مصوب فرهنگستانسازۀ مسطح و کوچک چوبی که زیر بار قرار دهند تا بتوان آن را با افرازه بلند کرد
بالَکwingletواژههای مصوب فرهنگستانصفحۀ آئرودینامیکی ثابتی که به شکل عمودی به نوک بال هواپیما نصب میشود تا نیروی بالابرندۀ بالها را افزایش دهد