Labourدیکشنری انگلیسی به فارسیکار، کارگر، حزب کارگر، زحمت، درد زایمان، کوشش، رنج، سعی، زحمت کشیدن، تقلا کردن، کوشش کردن
زایمانlabourواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از زادمان که از آغاز انقباضهای رحم شروع میشود و تا خروج کامل جفت ادامه دارد
تقسیم کارdivision of labourواژههای مصوب فرهنگستاننظامی برای سازماندهی تولید ازطریق تقسیم وظایف متمایز میان گروههای کاری و کارکنان
تقسیم کار بینالمللیinternational division of labourواژههای مصوب فرهنگستانتخصصی شدن برخی از کشورها در شاخههای تولید با توجه به ظرفیتها و امکانات موجود
تقسیم کار خانگیdomestic division of labourواژههای مصوب فرهنگستانتقسیم کارها و مسئولیتها و نقشها در خانه میان زن و مرد، در پی ورود زنان به اجتماع و بازار کار
کار خانگیdomestic labour, domestic work, household labourواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که ازطریق آن زنان با انجام خدمات خانگی و اجتماعی کردن خانواده، به بازتولید سرمایه میپردازند
کارگری جنسیsex work, sex labourواژههای مصوب فرهنگستاناستثمار شدن در یک سوداگری جنسی در مقابل پول یا بدون آن