laboursدیکشنری انگلیسی به فارسیکارها، کار، کارگر، حزب کارگر، زحمت، درد زایمان، کوشش، رنج، سعی، زحمت کشیدن، تقلا کردن، کوشش کردن
laboursavingدیکشنری انگلیسی به فارسیذخیره سازی کار، تقلیل دهنده زحمت کارگر، صرفه جویی کننده در میزان کار
laboursavingدیکشنری انگلیسی به فارسیذخیره سازی کار، تقلیل دهنده زحمت کارگر، صرفه جویی کننده در میزان کار