aboundدیکشنری انگلیسی به فارسیفراوان است، فراوان بودن، زیاد بودن، وفور داشتن، تعیین حدود کردن، فراوان شدن
حبیونلغتنامه دهخداحبیون . [ ح َب ْ بی ی ] (اِخ ) طائفه ای از عرب . بطن من بنی الولید. وهم بنوحبةبن راشدبن الولید. (صبح الاعشی ج 1 ص 332).