حسابگاهcontrol account, cost account, CA 1واژههای مصوب فرهنگستانسطح واپایش مدیریتی برای ارزیابی عملکرد پروژه که در آن گسترۀ کار، بودجه، هزینۀ واقعی و برنامۀ زمانبندی در مقایسه با ارزش عملکردی بهصورت یکپارچه بررسی میشود
accountدیکشنری انگلیسی به فارسیحساب، گزارش، شرح، صورت حساب، خبر، حکایت، سبب، بیان علت، داستان، پا، حساب کردن، شمردن، محاسبه نمودن، حساب پس دادن، دانستن، مسئول بودن، ذکر علت کردن، دلیل موجه اقامه کردن، تخمین زدن، نقل کردن
عقیونلغتنامه دهخداعقیون . [ ع ِ ی َ ] (اِخ ) دریایی است از باد زیر عرش ، و در آن ملائکه ای است از باد و با آنان نیزه هایی است از باد، و به عرش مینگرند و تسبیح آنان «سبحانه ربناالاعلی » می باشد. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
عکوملغتنامه دهخداعکوم . [ ع َ ] (ع ص ) برگردنده ، و جای بازگشت . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || زن که پس از هر دختر پسر زاید. (منتهی الارب ). زن مِعقاب . (از اقرب الموارد).