ترابُرد فعالactive transportواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی وابسته به انرژی که در آن یونها یا مولکولها در خلاف جهت شیب الکتروشیمیایی از خلال غشای یاخته عبور میکنند
activeدیکشنری انگلیسی به فارسیفعال، کاری، معلوم، کنشگر، کنشی، ساعی، دایر، حاضر بخدمت، تنزل بردار، با ربح، کنشور، پر کار
activeدیکشنری انگلیسی به فارسیفعال، کاری، معلوم، کنشگر، کنشی، ساعی، دایر، حاضر بخدمت، تنزل بردار، با ربح، کنشور، پر کار