فلوکس، ریزش، جریان، انبوهی
فرآورده
خروجی، جریان، پخش بخارج، انتشار بخارج
آپیلیس، بی شاخ و برگ، برهنه، بی برگ
چشم انداز
عفلوق . [ ع ُ ] (ع ص )گول و کم خرد. (منتهی الارب ). احمق . (اقرب الموارد).
احساس گناه
افسرده، ریزش، جریان، انبوهی