anglesدیکشنری انگلیسی به فارسیزاویه، گوشه، طرف، کنج، قلاب ماهی گیری، تیزی یا گوشه هر چیزی، با قلاب ماهی گرفتن، دام گستردن، دسیسه کردن
spanglesدیکشنری انگلیسی به فارسیحباب ها، پولک، درخشش، پولک وسنگهای بدلی زینت لباس، هر چیز زرق و برقدار، با پولک مزین کردن
quadranglesدیکشنری انگلیسی به فارسیچهارگوشه، چهار گوش، مربع، چهار گوشه، قطعه سربی، چهار دیواری، سیم چهار لای بهم پیچیده عایق
janglesدیکشنری انگلیسی به فارسیjangles، داد و بیداد، غوغا، قیل و قال، جنجال، بحی، داد و بیداد کردن، جنجال کردن، غوغا کردن