assuranceدیکشنری انگلیسی به فارسیتضمین، اطمینان، بیمه، ضمانت، تعهد، قید، پشت گرمی، خاطرجمعی، گستاخی، گرفتاری، وثیقه، گروی، خود رایی، خود سری، دل گرمی
self-assuranceدیکشنری انگلیسی به فارسیخود تضمین، خودپسندی، اعتماد به نفس، خود رایی، خود سری، خیره سری
assurancesدیکشنری انگلیسی به فارسیاطمینان، تضمین، بیمه، ضمانت، تعهد، قید، پشت گرمی، خاطرجمعی، گستاخی، گرفتاری، وثیقه، گروی، خود رایی، خود سری، دل گرمی
تضمین اطلاعاتinformation assuranceواژههای مصوب فرهنگستاناقداماتی برای حفاظت از اطلاعات و سامانههای اطلاعاتی از طریق کسب اطمینان از دسترسپذیری، یکپارچگی، اصالتسنجی، محرمانگی و انکارناپذیری
رهیافت حصول اطمینانassurance approachواژههای مصوب فرهنگستانمجموعۀ روشهای حصول اطمینان که براساس وجوه مورد بررسی تعیین میشود
assurancesدیکشنری انگلیسی به فارسیاطمینان، تضمین، بیمه، ضمانت، تعهد، قید، پشت گرمی، خاطرجمعی، گستاخی، گرفتاری، وثیقه، گروی، خود رایی، خود سری، دل گرمی
تضمین اطلاعاتinformation assuranceواژههای مصوب فرهنگستاناقداماتی برای حفاظت از اطلاعات و سامانههای اطلاعاتی از طریق کسب اطمینان از دسترسپذیری، یکپارچگی، اصالتسنجی، محرمانگی و انکارناپذیری
self-assuranceدیکشنری انگلیسی به فارسیخود تضمین، خودپسندی، اعتماد به نفس، خود رایی، خود سری، خیره سری