availabilityدیکشنری انگلیسی به فارسیدسترسی، دسترس پذیری، فراهمی، قابلیت استفاده، چیز مفید و سودمند، شخص مفید
سوگیری دسترسنگرavailability biasواژههای مصوب فرهنگستانگرایش ذهن به استفاده از تجارب و آموزههای کسبشده برای قضاوت در مورد موضوعهای کموبیش مشابه
دسترسی گزینشیselective availability, SAواژههای مصوب فرهنگستانکاهش تعمدی دقت موقعیتیابی نقطهای بهوسیلة وزارت دفاع امریکا، با ناپایدار کردن ساعت یا اطلاعات مدار ماهواره برای کاربران غیرنظامی
حصولدیکشنری فارسی به انگلیسیachievement, acquirement, acquisition, accomplishment, attainment, availability, obtainment
زیستفراهمیbioavailabilityواژههای مصوب فرهنگستان[تغذیه، علوم و فنّاوری غذا] میزان جذب و استفادۀ یک مادۀ مغذی یا غیرمغذی در بدن [علوم دارویی] قابلیت دارویی که پس از مصرف در دسترس بافت هدف قرار میگیرد
زیستفراهمی مطلقabsolute bioavailabilityواژههای مصوب فرهنگستاننسبت زیستفراهمی داروی تجویزشده به شکل فراوردۀ غیرتزریقی به زیستفراهمی همان دارو به شکل تزریق وریدی
زیستفراهمی نسبیrelative bioavailabilityواژههای مصوب فرهنگستانمقایسۀ زیستفراهمی دو شکل مختلف غیرتزریقی یک دارو