لغتنامه دهخدا
ببق . [ ب َ ] (اِخ )یاقوت گوید، رهنی هنگامی که از بلاد کرمان نام میبرددر شرح خبیص می گوید: «بناحیتها خبق و ببق » و من ندانستم مقصود از خبق و ببق چیست . (از معجم البلدان ). ظاهراً نام محلی بوده است چنانکه در مقامات عرفای بم آمده است که «پیر محمد... به بم آمد و... چند روزی حکوم