بیزشلغتنامه دهخدابیزش . [ زِ ] (اِمص ) اسم از بیختن . حاصل مصدر از بیختن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به بیختن شود.
بیسوسلغتنامه دهخدابیسوس . (معرب ،اِ) معرب پیه سوز. ج ، بیاسیس . ابن بطوطة در سفرنامه (چ مصر ص 181) نویسد: و فی المجلس خمسة من البیاسیس و البیسوس شبه المنارة من النحاس له ارجل ثلاث و علی رأسه شبه جلاس من النحاس و فی وسطه انبوب للفتیله و یملأ من الشحم المذاب .