besteadدیکشنری انگلیسی به فارسیدر عوض، یاری کردن، کمک کردن، سودمند واقع شدن، بدرد خوردن، جای کسی را گرفتن، واقع
مسدودکنندة گیرندة بتاbeta blocker, beta-adrenoceptor antagonist, beta-adrenoceptor blocker, beta-adrenergic blocking agent, β-blockerواژههای مصوب فرهنگستاندارویی که گیرندههای بتاـ آدرِنِرژیک (beta-adrenoceptors) را اشغال و آنها را مسدود میکند
پیچ بتاbeta turn, β turn, beta bend, β bendواژههای مصوب فرهنگستانقطعۀ کوتاهی از زنجیرۀ پلیپپتیدی که امکان تغییر جهت زنجیر را فراهم میکند متـ . پیچ تند tight turn
رانۀ بتاbeta driftواژههای مصوب فرهنگستانرانۀ چرخند حارّهای در درون لایۀ میانگین بادِ زمینهایِ بزرگمقیاس
besteadedدیکشنری انگلیسی به فارسیباشه، یاری کردن، کمک کردن، سودمند واقع شدن، بدرد خوردن، جای کسی را گرفتن
besteadsدیکشنری انگلیسی به فارسیbesteads، یاری کردن، کمک کردن، سودمند واقع شدن، بدرد خوردن، جای کسی را گرفتن
besteadingدیکشنری انگلیسی به فارسیباشه، یاری کردن، کمک کردن، سودمند واقع شدن، بدرد خوردن، جای کسی را گرفتن
besteadedدیکشنری انگلیسی به فارسیباشه، یاری کردن، کمک کردن، سودمند واقع شدن، بدرد خوردن، جای کسی را گرفتن
besteadsدیکشنری انگلیسی به فارسیbesteads، یاری کردن، کمک کردن، سودمند واقع شدن، بدرد خوردن، جای کسی را گرفتن
besteadingدیکشنری انگلیسی به فارسیباشه، یاری کردن، کمک کردن، سودمند واقع شدن، بدرد خوردن، جای کسی را گرفتن