تایر درجهدوblemish tyre, blem, second grade tyreواژههای مصوب فرهنگستانتایری که ازنظر زیبایی یا یکنواختی نقص دارد، اما ازنظر ایمنی و کارایی ایرادی ندارد
blamesدیکشنری انگلیسی به فارسیسرزنش می کند، مقصر دانستن، سرزنش کردن، ملامت کردن، عیب جویی کردن از، انتقاد کردن، گله کردن، لکه دار کردن، عتاب کردن
blemishingدیکشنری انگلیسی به فارسیلکه دار کردن، خسارت وارد کردن، خوار کردن، اسیب زدن، افترا زدن، عیب دار کردن، بد نام کردن
blemishesدیکشنری انگلیسی به فارسیپرده ها، عیب، نقص، لکه دار کردن، خسارت وارد کردن، خوار کردن، اسیب زدن، افترا زدن، عیب دار کردن، بد نام کردن
تایر درجهدوblemish tyre, blem, second grade tyreواژههای مصوب فرهنگستانتایری که ازنظر زیبایی یا یکنواختی نقص دارد، اما ازنظر ایمنی و کارایی ایرادی ندارد
blemishingدیکشنری انگلیسی به فارسیلکه دار کردن، خسارت وارد کردن، خوار کردن، اسیب زدن، افترا زدن، عیب دار کردن، بد نام کردن
blemishesدیکشنری انگلیسی به فارسیپرده ها، عیب، نقص، لکه دار کردن، خسارت وارد کردن، خوار کردن، اسیب زدن، افترا زدن، عیب دار کردن، بد نام کردن