bandageدیکشنری انگلیسی به فارسیباند، نوار زخم بندی، فتق بند، مشمع روی زخم، قنداق کردن، با نوار بستن، دسته کردن، پانسمانکردن
بردهسازی و تندهیbondage and discipline, B&Dواژههای مصوب فرهنگستاننوعی فعالیت جنسی که در آن بستن و کشیدن قسمتهای مختلف بدن شریک جنسی و آزار روانی و جسمی او رخ میدهد
بردگیدیکشنری فارسی به انگلیسیbondage, enslavement, servile, servitude, slavery, thraldom, thrall, thralldom